سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب نوشت

قدر ما و قدر علی(ع)!

فضل الله نژاد دیدگاه

دیشب پسرم را بردیم دکتر. دو سه روزی حالش خوب نبود. دیدم استراحت افاغه نکرده، نصفه شب نشده راه افتادیم.

باورتان می شود که نصفه شب ماه رمضان، وسط شب های قدر، یک نفر از صد تا ماشینی که از جلوی ما رد شدند، حاضر نشد برای ثواب، یک خانواده را در مسیر چند صد متری مستقیم سوار کند؟

وقتی بر می گشتیم، پسرم بیچاره یک آمپول گُنده هم خورده بود و چون دیگر برای خودش مردی شده، نمی شد بغلش کنم و با زحمت راه می آمد.

این بار البته ینده های خدایی که خودشان همراه ما از درمانگاه بر می گشتند، ما را رساندند، اما در همان فاصله درحالی که متحیر به این هایی که سر خوش در ماشین هایشان لم داده بودند و  رد می شدند نگاه می کردم، از خدا می خواستم اگر ذره ای از مال و آسایش دنیا می خواهد مرا به چنین موجودی تبدیل کند، به من رحم کند و آن را از من دریغ کند!

امشب اما شب سوم منسوب به قدر بود. حرم بودم. جای همه شما خالی. تا این که خدا یک فوتی کرد و گرد و خاکی راه انداخت که : تا دور شود هر که در او غش باشد. ما هم پسرمان را برداشتیم و برگشتیم خانه.

حالا از همه عجایبی که از رفتار ملت در چنین شبی دیده می شد بگذریم، باز هم منظره مومنین سیاه پوشیده و یخه!محکم بسته که به همراه همسران مومنه ، سوار مرکب های فقیرانه چندین میلیونی ، سرخوش از گرفتن برات شب قدر، از جلوی آدم رژه میرفتند، چشم آدم را نوازش میداد. و باز هم دریغ که نگاهی به این همه زن و مرد گرفتار و صف کشیده و در راه مانده بیاندازند!

گر چه این نوع روایت دیده ها، از دیده بدبین و حسود من حکایت میکند، اما چه کنم که هر چه فکرمی کنم، بین دین علی

(ع) و دینداری خودمان، شباهتی نمی بینم!

البته الان که این شب دارد تمام میشود، وقتی درست نگاه میکنم، می بینم بیچاره تر از همه ، باز خودم هستم.

 


کلمات کلیدی:

?بازدید امروز: (1) ، بازدید دیروز: (16) ، کل بازدیدها: (282931)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ