سلام پدر يزرگ!
خوشحالم که بالاخره اين بنده حقير را هم به نوه خواندگي قبول کرديد! اما انصافا من که ديگه خوب شده ام. حد اقل يه ذره تعريف از ما مي کرديد که بقيه فکر نکنند من همون شيطون قبلي ام!
(يه چيز ديگه هم اينکه از همون اول که مي خواستم باشما ها بيام اردو بايد فکر اينم مي کردم که ديگه بايد فاتحه هويت مجازي و مستعار نويسي و غيره را بزنم! « عکس را چرا گذاشتي قربونت برم؟»)