• وبلاگ : شب نوشت
  • يادداشت : باز باران،...ياد آن ايام شيرين!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 17 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام بابا بزرگي فاطمه زهرا

    زمستوناي استان ما هم خيلي سرده انقدركه اين مژه هاي ادم يخ ميزنه تو كل زمستون هم اب بيرون يخ ميبنده وكلي بايد دردسر بكشن اسفالت خيابون ده سانتي يخ ميزنه وهر سال كي دست وپاي شيكسته تلفات ميده خلاصه اينكه دست شما درد نكنه منم ياد خاطرات اون دوران بازمستوناي شديدا سردش انداختيد ياد اون موقعي كه از سرما وقتي ميرسيدم خونه ميرفتم بخاري رو بغل ميگرفتم واما بازم گرم نميشدم وبراي همين كارم يه سال سه تا مانتو سوزوندم راستي نميدونم جرا هر كي از دوران مدرسه مينوسه اون زمون شاگرد اول بوده وممتاز بوده نوچ فايده نداره بايد يكي هم پيدا شه واز درد ودلاي تنبلا بنويسه چه طوره يه موج ديگه راه بندازن در همين رابطه اونوقت در دل خيلي ها باز ميشه