بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم عجل لوليک الفرج و العافيه و النصر
سلام عليکم
با عنايت خداوند متعال پايگاه وبلاگ نويسان ارزشي به همت جمعي از وبلاگ نويسان متعهد راه اندازي شد .
بمنظور معرفي آثار برتر وبلاگ نويسان ارزشي به مخاطبان و بازديدکنندگان مقالات ارزشمند آنان به اشکال مختلف لينک مي گردد .
با مراجعه به پايگاه و ثبت مقالات خود در اين امر مهم مشارکت نموده و ديگر دوستان ارزشي را نيز مطلع نمائيد .
در منوي اصلي بخش راهنما توضيحات بيشتري در رابطه پايگاه داده شده است .
آدرسهاي پايگاه :
http://www.pw-arzeshi.com
http://www.pw-arzeshi.ir
مديريت روابط عمومي پايگاه وبلاگ نويسان ارزشي
...
شما يه چيزي بگيد تا آدم كه يه دنيا حرف داره روش بشه اينجا چيزي بنويسه
آخه چي بگم؟!
هيچي
يا حق
بنام الله كه ياذش همواره تطمئن القلوب است
سلام عليكم
خاطره ي بسيار زيبا و دلنشيني بود.خيلي ممنون از خاطره اي كه اينجا بيان كرديد.
و من الله توفيق
سلام.
پس شما هم يخ حوض شكوندين تا به اينجا رسيديد؟!
چي شد ياد خاطراتتون افتاديد؟
هرچند شما به وبلاگ سجاده اي پر از ياس تشريف نياوردين
اما در ادامه اين موج بنده خدمت رسيدم
خيلي خوب بود خوبه که پيام داده بودين چيزي يادتان نيست
موفق و مويد باشيد
http://whiterose.parsiblog.com/
اي بابا ،يه پوزش بدهكارم ،كامنتم اولي نبود ،ولي باور كنيد وقتي داشتم ميدادم كامنتي نبود واول مال من ثبت شده بود ،موضوع از چه قراره ؟
به هر حال بودن يا نبودن مسئله اينست كه ارتش سري فعلا خوشحاله .
كامنت آقاي مدير پارسي بلاگ هم خيلي جالب بود ،ولي به قول شاخسيمم جوزشترله من ده يوخو قارمشدوم نتدمام سام يام يتشديخم
پخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
سلام
زيبا بود اما ...
خيلي بده كه بچه ها وقتي تا حدي بزرگ مي شن و نوجواني رو پشت سر مي گذارند و در آستانه جواني مي رسند، پشت سرشونو نگاه كنن و ببينند كه (آه ه ه ه ه ه) چه راه هاي نرفته اي رو پشت سر گذاشتند كه اگر رفته بودند الان چه جايگاهي مي تونستند داشته باشند ولي ...حضرت آقا يعني بايد از والدين شريف گلايه كنيم ؟
- فكر مي كنم كه پدر مادراي عزيز اگر ذره اي علاقه مندي و شوق فرزندشون رو در زمينه اي ديدند بااااااااايد تلاش كنند تا حتي با هزينه اون رو شكوفا كنند ...فرض مي كنيم كه هزينه هم كردند و بعد از يكي دوسال بچه ادامه نداد، اولا كه مطمئنا در بزرگسالي ازش استفاده مي كنه (مطمئن باشيد)
حداقل كم كمش اينه كه وقتي بزرگ شد از نظر روحي داغون نمي شه و ( عقده اي ) بار نمياد و در هر لحظه اي از ادامه حركتش آه نمي كشه ...* ادامش باشه براي روانشناسا ...
* براي اينكه به متن شما هم بخوام ربطش بدم در اخر مي گم كه معلماي عزيز هم توجه به شكوفا نمودن و تبلور ذوق و احساس خودشون داشته باشند كه البته بنده هم بسيااااار بي نصيب نبودم و الان بايد حداقل يا مرجع تقليد بودم و يا رئيس جمهور و يا كم كمش ( نه ديگه اين بماند )
هوالحق
ممنون نوشتين. گمونم اخرين نفر شديد شما...
ولي خب همين كه با وجود گرفتاري هاتون نوشتين ممنون. چقدرهم مظلوم بوديد واقعا.
موفق باشيد.
سلام بابابزرگ
لطفا زودتر سطر هشتم رو اصلاح كنين
سلام بابا بزرگي فاطمه زهرا
زمستوناي استان ما هم خيلي سرده انقدركه اين مژه هاي ادم يخ ميزنه تو كل زمستون هم اب بيرون يخ ميبنده وكلي بايد دردسر بكشن اسفالت خيابون ده سانتي يخ ميزنه وهر سال كي دست وپاي شيكسته تلفات ميده خلاصه اينكه دست شما درد نكنه منم ياد خاطرات اون دوران بازمستوناي شديدا سردش انداختيد ياد اون موقعي كه از سرما وقتي ميرسيدم خونه ميرفتم بخاري رو بغل ميگرفتم واما بازم گرم نميشدم وبراي همين كارم يه سال سه تا مانتو سوزوندم راستي نميدونم جرا هر كي از دوران مدرسه مينوسه اون زمون شاگرد اول بوده وممتاز بوده نوچ فايده نداره بايد يكي هم پيدا شه واز درد ودلاي تنبلا بنويسه چه طوره يه موج ديگه راه بندازن در همين رابطه اونوقت در دل خيلي ها باز ميشه
نميدانم چرا روي احساس هفت سالگيتان تاكيد كردهايد؟ و نميدانم معناي روانشناختياش در اين موقعيت و جايگاه چيست؟
و اينكه چرا نظر ميدهم چون وقتي وبلاگ نداشته باشي، ديگر پرواي كامنت و جلب كامنت نداري و از اين رو بيچشمداشت نظر ميدهم. و وبلاگ شما را از قديم(؟) هر وقت فرصتي بوده سري زدهام.
و من هم بگويم كه در حسرت بعضي احساسات يكي دو سال پيشم نسبت به برخي آشنايان از جمله شما به سر ميبرم. معناي روانشناختياش هم با خودتان.