از قبل از سنین نوجوانی ، آن طور که یادم می آید، شب ها را بیدار بوده ام.
انسم با کتاب بود و شب های ساکت و خلوت روستا، فرصتی بود برای لذت بردن از دنیا هایی که کتاب ها توصیف میکردند یا می ساختند. از چیز هایی که نمیدانستیم و درکتاب می یافتیم.
درخانه ما همه یچه ها همینطور بودند. اصلا کتاب را میخوردیم.
در دانشگاه و حجره های طلبگی هم که اصولا کسی نمی خوابید!
الان اما، وصف حال ما اینست که:
شب و سکوت و صدای دل انگیز صفحه کلید،
و چت های عاشقان رایانه و نت،
که از سر شب تا به صبح،
وبلاگ مینویسند و buzz میزنند!
این وبلاگ را در شب نوشتم و شد شب نوشت.
خدا عاقبت ما را ختم به خیر بگرداند.
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.