سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب نوشت

جوان رشید پدر!

فضل الله نژاد دیدگاه

اگر هنوز نماز شب اول قبر برایش نخوانده اید،

قبل از هر کاری ،همتی کنید و به جا بیاورید.

یادتان باشد چنین شبی برای همه ما هست!

امروز حسن را به خاک سپردیم.

این که امروز بر دل ها چه گذشت، گفتنی نیست.

وقتی پدرش را دیدم، فهمیدم خوش سیمایی حسن از کجابوده. با یک نگاه می شناختی اش. اما چه صبری خدا به او داده بود.

دوستان حسن را یکی یکی در آغوش گرفت به جای روز عروسی اش که دلش میخواست با حضور همین بچه ها باشد.

تا قطعه 96 همراهش بودیم. حرف سوزناک دلش را آن جا شنیدم که دست هایش را به هم  می زد و میگفت: پسر رشیدم حسن! آخ  که اگر کسی می دانست دردی که از این کلمات حس می شود چقدر است.

یادم افتاد پیغامی از حاج آقای نجمی رسیده که امروز به نیابت حسن یک طواف به جا آورده. این را که به پدرش گفتم نمی دانید چه حالی شد. انگار شاد شده باشد. گفت ذره ای نگرانی که ته دلم مانده بود هم بر طرف شد. زنگ زدم به حاج آقا نجمی که خودش هم با ایشان صحبت کند.همچنین گفتم که تا الان چندین دوره ختم قرآن گرفته اند برایش.چقدر دعا کرد. چقدر تشکر کرد.

به ذهنم رسید چند روز دیگر با بچه های وبلاگ نویس برویم خانه شان. به پدر حسن هم گفتم. بعد از مراسم هم بچه ها پیشنهاد کردند یک برامه جمکران بگذاریم.

فکرمی کنم اگر بشود یک روزی را قرار بگذاریم که برویم خانه شان ، بعد سر خاکش و بعد از آن هم جمکران،‏خیلی خوب باشد.

انشاء الله خبرش را در این وبلاگ اعلام می کنیم.

 


کلمات کلیدی:

?بازدید امروز: (40) ، بازدید دیروز: (5) ، کل بازدیدها: (285902)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ