سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب نوشت

آزمایش لینک

فضل الله نژاد دیدگاه

بنام خدا

طلاب عزیزی که مایل به فعالیت تبلیغی در فضای مجازی هستند، به سایت بلاغ مراجعه نمایند و در بخش تبلیغ نوین ثبت نام کنند.

 

 


کلمات کلیدی:

بیانیه جمعی از وبلاگنویسان و فعالان فضای مجازی

فضل الله نژاد دیدگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

ولایت‌پذیری و تبعیت از امام عصر از وظائف هر مسلمان است و در عصر غیبت، ولی فقیه عهده دار زمام امور مسلمین است. بر هر مسلمانی واجب است تا تبعیت خود را از ولی فقیه خود، هم به صورت زبانی و هم به صورت عملی اثبات کند.

ما وبلاگ‌نویسان و فعالان فضای مجازی وظیفه خود می‌دانیم تجدید بیعت خود با ولی‌فقیه را اعلام کرده و اعلام کنیم که حمایت‌ها و همراهی‌های ما با گروه‌ها و مسئولین تا زمانی است که در مسیر ارزش‌های الهی و اسلامی گام بردارند. ما با کسی عقد اخوت نبسته‌ایم و مرزهای اعتقادیمان را با تمام وجود حراست می‌کنیم.

ما معتقدیم که مشروعیت مسئولین نظام وابسته به اجرای احکام اسلامی و تبعیت از نایب عام امام زمان (عج) است و اگر کسی در غیر این مسیر گام بردارد، قرار گرفتنش در آن مسئولیت خلاف شرع و قانون اساسی است. ما از مسئولین می‌خواهیم تا «ولایت پذیری عملی» خود را اثبات کنند و راه را بر هرگونه شایعه و حرف‌های حاشیه‌ای ببندند چرا که ما معتقدیم که تبعیت از ولی فقیه در قالب سخنان زیبا نیست و باید این سخنان در عمل ظهور یابند.

تعز من تشاء و تذل من تشاء
بیدک الخیر انک على کل شىء قدیر
جمعی از وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی

 


کلمات کلیدی:

6 سال پارسی بلاگ

فضل الله نژاد دیدگاه

دیروز بالاخره آروزی چند ساله ی مهندس فخری برآورده شد و در جمع پارسی بلاگی ها و دوستان اینترنتی، ششمین سال سرویس ش را جشن گرفت.
 

قبلا هم گفته بودم که دیدار دوستان وبلاگی شیرین است. به خصوص که بعضی ها را برای اولین بار ببینی.
همچنین برگزاری یک جشن وبلاگی  با وقار و در عین حال شاد، نشان داد که این گونه هم می شود !
کم و کاستی هایی هم بود که با وجود زحمت های فوق العاده ی حامد احسان بخش، به خاطر دست تنها بودنش و برگزاری همایش در تهران و بعضی مسائل غیر قابل پیش بینی یا خارج از کنترل، طبیعی بود.
من به عنوان یک کاربر پارسی بلاگ از مهندس و حامد و بقیه رفقایی که از مدت ها قبل شاهد زحمت هایشان بودم، به خصوص گروه خانم هایی که بیشترین زحمت ها را کشیده بودند، تشکر می کنم.
به امید دیدار دوستان در فرصت های دیگر.
*******
گزارش طلبه بلاگ
گزارش تریبون مستضعفین


کلمات کلیدی:

آهستان که مهم نیست!

فضل الله نژاد دیدگاه

این جوان ساده ی شهرستانی چه اهمیتی دارد؟ خودش یا وبلاگش فرقی نمی کند.  مهم نیست که او همان روز های اول چندبار (+++) تکلیفش را مشخص کرده بود. مهم نیست چه چیزی نوشته بود که طرف خوشش نیامده (صرفا! نه این که تاب نیاورده باشد!). مهم نیست بقیه ی هم فکران اُمید، درباره ی آن شخص و کارها و افکارش چه می گفتند و چه می گویند. بلکه مهم این است دهانشان را باز کنند و به صورت مُبهم و کُلّی، حرف بزنند.  مصادیق مهم نیست. معنا و محدوده و تعریف و مبنا و هزار قید بی مصرف دیگر در منطق و فلسفه و زبان و ادبیات و هر حوزه دیگر از علوم که لابد برای سرگرمی است، مهم نیست. مهم نیست چهارده سال پیش که با شعار "آزادی" میلیون ها نفر را فریب می دادند، منظورشان چه بود. اتفاقا مهم این است که کسی نداند منظورشان چه بود. که وقتی می گوید: آزادی از جان مقدّس ابا عبدالله (ع) هم بهایش بالاتر است، کسی نفهمد که چه گفت. برای همین وقتی مُفتخِرشان امشب جلوی میلیون ها ایرانی پرت و پلا گفت و دروغ بافت و تهمت زد و مثل آن مُفتَخُرشان حتی یک قانون ساده ی  مناظره را هم تاب نیاورد و  مثل بچه دبستانی های درس از بُر کرده، از حضرت علی (ع) و مقدسات و تاریخ اسلام و انقلاب با دروغ و تحریف و ناجوانمردی خرج کرد، همه شان لالمانی می گیرند . برای این که این ها مهم نیست.

اُمید آهستان مُهم نیست. چه اهمیتی دارد که این شهرستانی یک لا قبا، یک تنه، کار ده تا بلکه ییشتر نهاد و موسسه و صدا و سیما و کوفت و زهرمار دیگر را می کند، اما چند میلیون، نه، چندده میلیون، (شاید هم چندصد میلیون)  پول نفت و نان و داروی این ملت دو دستی تقدیم می شود به سر کار علّیه های چند نقطه و همه هم خفقان می گیرند. البته ما خفقان نمی گیریم. مُنتها چون زیاد حال و حوصله نداریم، سر دور و بری هایمان که مدت هاست همین درد ها را فریاد می زنند، فریاد می زنیم. اصلا چه معنی دارد که کسی گیر بدهد به مسائل بی اهمیتی که اصلا مهم نیست ؟!

البته آُمید آهستان مُهم است برای این که تهمت و فُحش بخورد. بگویند پول گرفته و پرونده سازی کرده. برای این چیز ها مُهم است. اما مُهم نیست آنهاکه این همه سال دم از گفتگو و تحمل حرف مُخالف زدند، اقلا به بعضی از سوال هایش جواب بدهند. بلکه می گویند نباید با او حرف زد. او افراطی است.  دُگم است. نمی فهمد که. اصلا آدم کُش است. اصلا مگر اُمید و چند تا ساندیس خور دیگر چند نفرند؟ مهم نیستند که. مهم بقیه مردم اند که حدودا هفتاد میلیون نفرند. آمار هم مُهم نیست البته. مهم نیست از "انقلاب" تا "آزادی" چقدر راه است. مهم نیست چند نفر در مسیر از "انقلاب" تا "آزادی" "جا" می گیرند. آخر "میدان آزادی " آن ها خیلی وسیع است. البته آن قدر وسیع نیست که اُمید آهستان در آن جا بگیرد. حتی جا نیست که کسی در آن ساندیس بخورد. بلکه هر کس اطراف "انقلاب" باشد حتما رفته که ساندیس بخورد. برای همین این ها از طرف"انقلاب" نمی روند آزادی. بلکه از یک آدرس دیگر می روند که مسیرش معلوم نیست. همان طور که از اولش معلوم نبود. 

اُمید آهستان مُهم نیست. بسته شدن وبلاگش هم مُهم نبود. برای همین خیلی زود رفع شد. باید گذاشت آهستان یک چیز هایی برای خودش بنویسد. کسی کاری ندارد که فلانی، با فلانی که از حرف های آهستان خوشش نمی آید چه رابطه ای دارد. مهم نیست که  ماجراها و دسته گُل های که قبلا مُهم نبود، الان به فرهنگ و روز نامه و جاهای غیر مُهم دیگر کشیده است. ما باید اسیر همان بازی "یا این طرفی یا آن طرفی" بشویم که در وسط این بازی، مردم پایمال بشوند و یک عده هم کار خودشان را بکنند.

بله جانم. اصلا این هایی که من گفتم هم مُهم نبود. بگذریم.

 


کلمات کلیدی:

نمایشگاه، دوستان و خاطرات وبلاگی

فضل الله نژاد دیدگاه

برای کسانی که از حدود سال 81 وبلاگ می‏نویسند، خاطرات آن روز‏ها حال و هوای خاصی دارد. با این‏که تعداد وبلاگ‏ها خیلی کم بود و خیلی‏ها هم وبلاگ را نمی‏شناختند، اما برای خودشان دسته دسته بودند و چون کمتر وبلاگی اسم و رسم و عکس داشت، قرار‏های وبلاگی با شوق و ذوق زیادی بر‏گزار می‏شد. وبلاگ‏نویس ها با هم احساس هم‏دلی و هم‏زبانی می‏کردند و البته هم‏دل‏تر‏ها با هم ازدواج هم کردند !

دیروز که در غرفه دفتر توسعه وبلاگ دینی در نمایشگاه رسانه های دیجیتال بودم، نیم ساعتی هم برای دیدن نمایشگاه وقت گذاشتم. جلوی کارگاه‏ها که رسیدم، به یاد کلاس های وبلاگ‏نویسی دو سال پیش، نگاهی به برنامه‏ها انداختم. اسمی را دیدم که خاطرات آن روز‏ها را برایم زنده کرد.
وبلاگ مُژگان‏بانو را کمتر کسی است که نشناسد. وبلاگی که  از همان روز‏های اول می‏نویسد و هیچ شعر و داستانی (به جز نوشته‏های یک نفر) برای من به اندازه‏ی آن دل‏نشین نبوده است. این‏ها را برای این نمی‏گویم که ایشان بعد از سال‏ها، امروز و فردا این‏جا را خواهد خواند بلکه حرف همیشگی من بوده است و حامد عزیز که ایشان به خاطر نوشته های خوبش خبرش را می‏گرفت، در طول سال‏های گذشته شاهد آن بوده است. 
برایم جالب بود که  گذشته را به یاد داشت و از وبلاگ‏های قدیمی من خبر می‏پُرسید. نمی‏دانم یادشان هست که چقدر تلاش می کرد مرا به شعر گفتن دعوت کند و من چقدر از زیبایی‏های فلسفه می‏گفتم.
مژگان‏بانو هم‏چنان می‏نویسد  و اگر‏چه این روزها به خاطر حضور و  خواندن
شعر زیبایش در محضر رهبر فرزانه ، به شدت مورد هجمه‏ی مدعیان بی‏فرهنگ قرار دارد، اما بازهم خواهد نوشت. چرا‏که در طول تاریخ، هیچ کتاب‏سوزی قدرت خاموش کردن شمع  فرهنگ و ادب را نداشته است.


نمایشگاه دیروز، به خاطر دیدار دوستان قدیمی و آشنایی با دوستان جدید،  یک روز به‏یاد‏ماندنی بود. شاید همه‏ی آن‏هایی که دیروز دیدمشان و چه با یک سلام‏و‏علیک گذرا، چه با چای و گفت و شنود مدتی را با هم گذراندیم، هیچ وقت ندانند که چقدر دوستشان داشته و دارم و چقدر دلتنگ آن‏هایی که ندیده‏ام  هستم.


حضور و زحمات بچه های مجله چارقد، برگ افتخار دیگری برای کارنامه‏ی دفتر توسعه است. من که هر‏وقت به بازدید‏کننده ای می‏گفتم همین خانم‏ها هستند که این نشریه را می‏گردانند، احساس افتخار می‏کردم. به خصوص که خودم در این تلاش‏ها و دستاورد‏ها نقشی نداشتم، جز درود فرستادن و آروزی توفیق، چیزی در دست ندارم.


جبران و تشکر از زحمات دلسوزانه و بی‏دریغ خانم کوثر در این دوره مانند برنامه های گذشته‏ی دفتر، از توان خارج است. کاش حداقل نهایت قدردانی ما را بپذیرند.
پسر ها هم نیازی به اسم بردن و تشکر ندارند.  لوس می‏شوند.


کلمات کلیدی:

نگین همیشگی زمان

فضل الله نژاد دیدگاه

اردوی مهدویت برای وبلاگ‏نویسان هم تمام شد.

همانطور که حاج آقای نجمی روز اختتامیه گفت، تا چند وقت قبل کاملا از انجامش نا امید بودیم. اما اراده‏ها از جای دیگری شکل می‏گیرند.

من که هنوز ز اردوی طهورای سال قبل در مرخصی به سر می‏بردم، فقط شاهد تلاش و زحمت‏های دوستان بودم.

امسال علاوه بر دیدار دوباره بسیاری از رفقای قدیمی، دیدار و آشنایی چندین نفر دیگر و همچنین فضای شاد و با نشاط ویژه، باعث شد روزهای خاطره‏انگیزی داشته باشیم. اما باعث نشد جای خالی آن‏هایی که نبودند، به خصوص مرحوم حسن نظری عزیز احساس نشود.  روحش شاد.

* اخبار مرتبط


کلمات کلیدی:

نوشتن یا ننوشتن!مسئله این است!

فضل الله نژاد دیدگاه

چند ماه است که دوستی گرامی، بسیار مشوق و انگیزه بخش من بوده برای نوشتن. حالا نمی‏دانم این مسئله برای من که بیشتر از هر کسی به وبلاگ نوشتن تشویق کرده ام و برای آموزش آن وقت گذاشته ام، جالب است، یا خنده دار و شاید هم گریه دار!

هر بار  بهانه ای برای ننوشتن آورده ام. انگار که دستم را خوانده باشد، امشب گیر دادند! (این جمله،ترجمه وبلاگی عبارت «اصرار کردند» می‏باشد!) که همین بهانه‏ها را بنویس.    چقدر همین حرف را در کلاس‏ها گفته ‏ام!

واقعیت این است که از بعضی مخاطبین ملولم و وبلاگ خوانم آرزوست.

البته می‏دانم که این کلام ممکن است به بعضی بربخورد و خودپسندی حساب شود. اما چاره ای ندارم. گناهش گردن ایشان که اصرار می‏کنند.

معلوم نیست به خاطر امکانات زیاد پارسی بلاگ است یا روحیه خاص ما مذهبی‏ها که در دایره محدودی مانده‏ایم و هر تلاشی هم تا به حال بی‏فایده مانده است. گرفتار حاشیه‏ها هستیم. دایره وبلاگ خوانی ما محدود به آن‏هایی است که در وبلاگ‏مان کامنت می‏گذارند! موضوع نوشته‏هایمان طوری است که مدتی بعد هم اگر خوانده شود اتفاقی نمی‏افتد. بازار بی‏دین کردن هم که داغ است! خاله زنک بازی؟! البته مذموم است. ولی ما نفهمیدیم تعریف آن چیست که هر چه خاله زنک‏تر، معترض‏تر، چنان که بنده از ترس همین اتهام، هیچ گونه اعتراضی به این یک قلم ندارم!

چند روز قبل در جمع صمیمی دوستان نشسته بودیم و مهندس در حالیکه به صفحه لپ تاپ حامد اشاره می‏کرد، گفت این وان نوت فیس بوک داره؟! و من در میان خنده‏ دوستان به این شوخی، یادم افتاد که بسیاری از  دوستان حتی، هنوز فرق پارسی‏بلاگ و دفتر توسعه را نمی‏دانند! یادم آمد عزیز رزمنده وبلاگ‏ نویسی که در وبلاگ شخص هتاک به امام (ره) و نظام که از پارسی بلاگ احراج شده بود، نوشته بود: دست‏هایی در کار است تا پارسی بلاگ از وبلاگ‏های مذهبی خالی شود!!

نمی‏خواهم الان از پارسی‏بلاگ بنویسم. گرچه تهمت‏های زیادی نصیبمان شده، و به زودی باید مفصل حرفش را بزنم. اما الان مسئله این رفتار حیرت انگیز وبلاگ‏نویس‏های مذهبی است. بار‏ها شده که متوجه شده‏ام این‏ها حتی وبلاگ‏های دوستانشان را هم درست نمی‏خوانند. یک نگاه سرسری می‏کنند و سپس می‏پردازند  به اصل کاری که همانا کامنت می‏باشد. حتی بدون خجالت از این‏که بنویسند: حاضر!   یا: اول!

یا مثلا کافی است که یک وبلاگ ایجاد شود با چند شعر و متن مذهبی، با یک اسم دخترانه، و بعد از مدتی بسیار کوتاه، با دفترچه‏ای پر از شماره تلفن و اسرار این و آن، راه بیافتد و اشک همه را در بیاورد! و بعد همه آه و واویلا سر می‏دهند که چقدر اینترنت محیط  اخی است!

یا یک نفر راه می‏افتد و در وبلاگ‏ها به اسم دیگران کامنت می‏گذارد و بدوبی‏راه می‏نویسد، موجی راه می‏افتد که ای وای! ببینید چه جنایت‏ها می‏کنند! و این‏ها همه در حالی‏است که امضای الکترونیک پارسی‏بلاگ از ساده‏ترین و مشخص‏ترین امکانات آن است. و چقدر وقت زیاد دارند این جماعت که بر سر این مسائل بگذرانند!

از همه سفارش‏های دین به زیرکی و هوشیاری که بگذریم، این همه دستور به طلب علم داده شده است. این همه در مبانی دینی ضعف داریم. این همه شبهه پاسخ داده نشده هست. اگر وقت ما به خواندن و نوشتن این مطالب بگذرد، آیا فرصتی برای حاشیه‏ها باقی می‏ماند؟

چرا وقتی کسی قصد می‏کند بی‏نشان باشد و بنویسد، ملتی بسیج می‏شوند که سر از کارش در بیاورند و تا آمار دودمانش را نگیرند و از هر چه وبلاگ و وبلاگ نویس بیزارش نکنند، دست بر نمی‏دارند؟

چرا یک نوشته سوالی یا جنجال بر انگیز، پر از کامنت های بی‏ربط و  ناامیدکننده است؟

البته من از اعصابم سیر نشده‏ام که مصداق نشان بدهم! همین مقدارش هم از سرم زیادی بود.

و البته این اعتراض وارد خواهد بود که خودم چقدر از این ایرادات مبرّا هستم. به نظر می‏آید افرادی هستند که برای در امان ماندن از حاشیه‏ها و تنگ نظر‏ی‏ها به مأمن ناشناسی پناه برده‏اند. این وبلاگ را که دیدم، آه از نهادم برخاست که اثبات همین حرف بود. شاید من هم جایی دیگر وبلاگی می‏نویسم که این اشکالات را ندارد. شاید هم  این حرف بهانه ای است! اما شما لااقل وبلاگ نویس و وبلاگ خوان خوبی باشید.

 

برای ثبت نام در اردوی وبلاگ نویسان  دیگر فرصت نیست!


کلمات کلیدی:

عاقبت زیاده روی،خواننده گوگل!

فضل الله نژاد دیدگاه

از لطف‏های دوستان بابت مطلب قبلی خیلی متشکرم.

اما واقعیت این‏ است که این زیاده‏روی در ابراز منویات و احساسات، برایم گران تمام شد و به خاطر آن، پس گردنی حسابی نصیبم کردند و ظرف دو شبانه‏روز، چند ضربه ‏مهلک خوردم. تا درس عبرتی باشد برای خودم!

***

اما داستان کامنت‏ها حکایتی است تمام نشدنی. هر بار یک نکته از این هزاران گشاییم تا ببینیم بالاخره تکلیف ما در این میان چیست.

خیلی وقت‏ها می‏بینم کسی نوشته: هر وقت آپ! شدی خبرم کن. یا: بی معرفت چرا خبر نکردی بیام بخونم. یا: داشتم رد می‏شدم دیدم آپ! کردی و ....

اولا این آپ! کردن آدم را یاد آپولو هوا کردن می‏اندازد! ( به خصوص من که نوشتن وبلاگ برایم کمتر از آن نیست!).

بعدش این‏که تا قبل از اردوی طهورا باور نمی‏کردم هیچ کس از سیستم‏های خبر‏خوان مثل خواننده گوگل خبر نداشته باشد.

حتی وقتی دکتر موذن درباره گوگل ترند پرسید، کسی چیزی از آن نمی‏دانست یا لا‏اقل اکثریت اسمش را نشنیده بودند.

عزیز دل برادر! یک کلمه گویمت گوش کن و بهانه مگیر، برای با خبر شدن از آپ! شدن از گوگل کمک بگیر! اینطوری:

یک اشتراک از ایمیل گوگل را با یک صفحه اینترنت اکسپلورر مخلوط کرده و هم می‏زنیم، به خاطر سرعت اینترنت چند دقیقه صبر می‏کنیم تا سایت خوب بالا بیاید، بعد به این صفحه می‏رویم:      http://www.google.com/reader

 

 

در این صفحه روی این لینک: add subion کلیک می‏کنیم و در فضایی که باز می‏شود  آدرس وبلاگ آپ! شونده را وارد می‏کنیم.

بعد از این، هر وقت این صفحه گوگل را باز کنید، اگر دوست جانتان آپ! کرده بود، عنوان وبلاگش پر رنگ شده و تعداد پست های جدیدش هم مشخص است. روی  آن کلیک کنید و نوشته‏هایش را بخوانید. البته برای نوشتن کامنت فدایت شوم و همچنین ثواب افزایش آمار وبلاگش، باید خود وبلاگ را باز کنید که آن‏هم از  همین صفحه امکان‏پذیر است.

به این ترتیب، بخش زیادی از ترافیک اینترنت ناشی از کامنت‏های آپ! رسانی کم خواهد شد و شرش از سر اینترنت‏بازان.

این هم  اعتراض به  یاهو:

 Yahoo mail در لیست کشورهای خودش یعنی  Yahoo mail  اسم ایران را حذف کرده! خیلی برایم عجیب بود که Yahoo mail  یعنی سایتی با عظمت و گستردگیYahoo mail چنین حرکتی انجام داده و اسم ایران را حذف کرده! Yahoo mail یعنی سرویسی که میلیونها نفر کاربر دارد، Yahoo mail یعنی سایتی که روزانه هزاران هزار بازدیدکننده دارد، Yahoo mail  یعنی سرویسی که آدرس ایمیل من و شما در آن ثبت شده...

به هر حال به مسوولان Yahoo mail  ایمیل زدم و درخواست کردم که نام ایران را بهYahoo mail اضافه کنند... البته از اشتباه نگارشی عذرخواهی می‌کنم، درخواست کردم نام ایران را به لیست کشورها در صفحه‌ی ثبت نامYahoo mail اضافه کنند. با این تفاسیر،Yahoo mail  جواب داد که سایتی مثل ما یعنی سایت Yahoo mail واقعاً نمی‌تواند به تک تک کاربران شخصاً جواب بدهد و از همین رو ما دوباره به Yahoo mail سر زدیم و به بخش کمک و راهنمایی درYahoo mail  هم مراجعه کردیم وYahoo mail را دوباره دیدیم ولی فهمیدیم که Yahoo mail باز هم اسم کشور ما را در لیست کشورهایش نگذاشته است.

من در اینجا ضمن انتقاد از Yahoo mail  که اسم کشور ما را از لیست کشورهای بخش ثبت نام سرویس Yahoo mail حذف کرده، اعلام می‌کنم که ای Yahoo mail  تویی که اسم بی‌مسمای Yahoo mail را داری که اصلاً معلوم نیست در این ترکیب اضافی Yahoo mail هر کلمه چه معنایی دارد...

اگر سرتان درد گرفت از اینکه این همه Yahoo mail  خواندید، من معذرت می‌خواهم! قول می‌دهم در پستهای بعدی دیگر اینقدر پشت سر هم ننویسم Yahoo mail و از کلمات دیگری به جای Yahoo mail استفاده کنم. به هر حال Yahoo mail یک بمب است که اینطوری باید مجبورش کنیم بترکد.

اتصال‏تان مستدام.

 


کلمات کلیدی:

دیر‏نوشته من در مورد الفبای وبلاگ‏نویسی

فضل الله نژاد دیدگاه

 در ایام نمایشگاه رسانه‏های دیجیتال، با افراد مختلفی گفتگو کرده بودیم. از خبرنگار گرفته تا کسانی که صرف کنجکاوی می‏خواستند درباره وبلاگ بدانند.
در‏آ‏ن‏میان مراجعه خواهر دانشجویی که برای تحقیقات درس دانشگاهی خودش درباره  وبلاگ سوالاتی داشت، مانند بقیه افراد جزو امور جاری و معمولی نمایشگاه به نظر می آمد.

اما بعدتر  فعالیت و تحقیقات موفق و مفید ایشان باعث تحسین  و خوشحالی و دلگرمی شد.

ایشان علیرغم اتمام درس مربوطه، کار تحقیقی خود را در مورد وبلاگ‏نویسی طلاب رها نکرده و شروع به نوشتن مطالبی در مورد بعضی از آن‏ها کردهاند.

البته طبق معمول که قرعه هایی این‏چنین به اسم من می‏افتد، حاشیه‏نویسی ایشان از وبلاگ مرحوم‏ شب‏نوشت شروع شده و بدین‏وسیله مجبورم کرده اند چند‏کلمه ای به عنوان واکنش بنویسم.

اول این‏که انتظار داشتم مطلب ایشان بیشتر محتوا و روش را نقد کند. اما خودشان هم گفته‏اند که هدفشان فقط معرفی بوده است.

دوم این‏که واقعا فکر نمی‏کنم وبلاگ من مطلب مفید یا قابل‏توجهی برای کسی داشته باشد و آن‏را صرفا برای معرفی در فعالیت‏های وبلاگی و  بیان نظرات رسمی یا شخصی ایجاد کردم و حرف‏هایم را در وبلاگ‏ دیگرم می‏نویسم

اما با این حال ننوشتن یا به قول دوستان کند نوشتن من دلایلی دارد که اگر کسی حوصله‏اش را دارد در ادامه مطلب بخواندش!

ضمن این‏که همین‏ نوشته‏ها را به عنوان اجابت دعوت حامد عزیز به بازی وبلاگی الفبای وبلاگ‏نویسی محسوب و تقدیم می‏کنم!

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:

نمایشگاه رسانه های دیجیتال

فضل الله نژاد دیدگاه

نمایشگاه ها یک فرصت هستند. برای معرفی، آشنایی، توسعه و خیلی چیز های دیگر.

بستگی دارد چه هدفی داشته باشی. اگر نیت خیر و خالصانه داشته باشی، این فرصت باعث افزایش توفیق می شود و اگر نه، وزر و وبال بیشتر به همراه می آورد. اگر قصدت انجام وظیفه باشد، در هر صورت راضی هستی و سبکبار و اگر حسادت و کینه و برتری طلبی پیشه کرده باشی، همیشه در آتش آن خواهی سوخت حتی اگر همه دنیا را هم تصاحب کنی.

ما و بقیه دوستان در دفتر توسعه وبلاگ دینی هم با توجه به آن چه از ابتدا در نظر داشتیم، فرصت نمایشگاه رسانه های دیجیتال را مغتنم شمردیم که هم به معرفی دفتر و شرح فعالیت های انجام شده بپردازیم و هم در راستای برنامه های آینده اطلاع رسانی کرده و دوستان را به یاری بطلبیم.

طی روز های گذشته، حامد، مظاهر، غلامعلی، محمد، حامد و سوزنبان عزیز با مدیریت و پیگیری های مداوم حاج آقا نجمی زحمات شبانه روزی کشیدند تا حضور شایسته ای را دراین نمایشگاه تدارک ببینند و من به سهم خودم از شان تشکر میکنم. 

فردا که چهارشنبه است (‏و همچنین جمعه و یکشنبه آینده) به خواست خدا در غرفه دفتر توسعه وبلاگ دینی منتظر دیدار دوستان هستم.

                                                          


کلمات کلیدی:

   1   2      >
?بازدید امروز: (14) ، بازدید دیروز: (7) ، کل بازدیدها: (285687)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ