من اولين باره كه به وبلاگتون سرميزنم . شعر خوبي بود ولي ميشد بهترباشه .
منم گاهي چيزهايي مينويسم كه خيلي دوستدارم نظر ديگران را درموردشون بدونم . اگه دوست داشتيد بگيد تا براتون بفرستم .
سلام عليكم .خوشبختم از آشنايي با وبلاگ شخص وصال . .انگار كه اهل فن ادب وشعر هستند. .من فكر ميكنم مهم در اشعاري مثل غزل اينه كه با رعايت رديف بتونيم معنا ومفهوم هدفمون رو برسونيم .رديف هم تا حدي اينكار رو ميكنه .گرچه اگر قافيه باشه ،غزل به اوج خودش ميرسه ولي در همين حد هم موافق با غزل ميشه .در ضمن من فكر ميكنمدر مورد رديف شعر ايشون ((قلبم تنگ ميشود)) ، نبايد خرده گرفته ميشد .چون بازي با الفاظ همان اصول كنايه رو ميرسونه كه ما در شعر اين اجازه رو داريم كنايه وار صحبت كنيم واين سليقه شخصي شاعره وتو سلايق شخصي كه نميتونيم نقدي كنيم يا داشته باشيم.حتي اگه بخواد مغاير با نوع ديدگاه عامه باشه .
به هر حال وجود شما تو اشعار شاعران تازه وارد وهمچنين خودم باعث افتخارمه.
مويد باشيد
سلام ..شب نوشت زيبايي داريد اولين بار است به وبلاگ هاي پارسي بلاگ سر ميزنم و اولين بار است كه ميخواهم رد پايي از خود به جا بذارم. در وبلاگتون فقط فرصت كردم شعرتون رو بخونم و كلي حرف دارم كه اميدوارم موثر باشه من وصالم و طرفدار پرو پاقرص ادبيات و خصوصا مقوله ي شعر و نظم..حالا مطالبي رو كه به ذهنم رسيده براتون كامنت ميذارم اگه مايل بوديد براي ادامه ي نقد همين شعر كه حرف زيادي براي گفتن داره در خدمتتون هستم چون از نظر من شعرتون اررزش تصحيح رو داره و حيفه اين طوري رهاش كنيد.چون فكر كنيد كه ميخوايد ساختماني رو بسازيد كه مصالح خوبي رو براش آماده كرديد- كلمات-اما نميدونيد كه اونها رو داخل چه قالبي بريزيد و يا خصوصيات آن قالب چيه پس با هم فكري هم ميتونيم شعرتون رو بهتر از پيش بكنيم .حالا بريم سر اصل مطلب......
به يك اثر ادبي بر حسب تاثيري كه بر روي خواننده ميگذاره بسيار توجه ميشه اين تاثير ميتونه لذت زيبايي شناسانه آموزندگي يا برانگيختن احساسات باشه در نگاه اول بدون توجه به اشكالات فني شعر با تبعييت از منتقدان مكتب كلاسيسم كه به نقد عملگرايانه معتقدند اين شعر شما با توجه به بعضي از كلمات و اصطلاحات و تركيبات مثل دلتنگ شدن-بوستان عشق-راه نگاه-و....باعث برانگيختن احساسات ميشود و اين نكته يكي از نكته هاي مثبت شعر شماست و يا در نقد زيبايي شناسانه كه به مكتب ادبي پارناس يا هنر براي هنر معروف است نيز صرف اينكه از يك اثر لذت ببريم كفايت ميكند.حال اگر اشكالات فني شعر را در نظر گرفته و مورد بررسي قرار دهيم و به رفع آنها بپردازيم بيشتر مورد توجه واقع ميشود. اول اينكه همان طور كه ميدانيد شعر شما قالب غزل دارد و بيت اول بايد با مصرع هاي دوم بيتهاي بعد هم قافيه باشد.شعر شما از رديف (كلماتي كه در آخر بيت عينا تكرار ميشود)زيبايي برخوردار است(تنگ ميشود) اما قافيه ها تقريبا در هيچ بيتي به درستي رعايت نشده. همان طور كه ميدونيد قافيه كلمات مقفا و آهنگيني هستند كه در حروف آخر با هم مشترك هستند . مشكل قافيه در نگاه اول دقيقا در شعر شما به چشم ميخورد. شما در يك شعر ميتوانيد از رديف استفاده نكنيد اما قافيه يكي از اجزاي مهم و غير قابل حذف در شعر است و اين را هم در نظر داشته باشيد كه حروف اضافي مثل علامت جمع و شناسه ها و... جزو اصلي كلمات قافيه محسوب نميشود مثلا شما قافه ام را با گفتنم هم قافيه كرده ايد در حالي كه قافيه ام(ام) آن جزو كلمه نيست و گفتنم (م) شناسه است و جزو حروف قافيه محسوب نميشه..قافيه با كلماتي چون ثانيه و يا باديه هم قافيه ميشود و گفتن با سفتن و.....من اين بار روي بيت اول صحبت ميكنم كه اگه دوست داشتيد باز هم اين بحث رو از زواياي ديگه و بيت هاي بعدي مورد بحث و تبادل اطلاعات قرار ميديم.
در بيت اول گفتيد (قلبم تنگ ميشود)ما در باورهاي عاميانه به اين مطلب با عنوان (دلم تنگ ميشود) نظر ميكنيم پس ما دلتنگ ميشويم نه قلب تنگ.پس به نظر من اين تركيب شعر رو دچار سكته كرده و در شعر خوب جا نگرفته..ببخشيد مچ دستم درد ميكنه تا اين حد نوشتم اگه مايل بوديد باز نكاتي كه در ذهنم در باره اين شعر هست براتون مينويسم.در هر صورت خوشحالم كه اولين وبلاگي كه براش كامنت گذاشتم به دلم نشست.راستي چهرتون خيلي نورانيه اميدوارم همين طور بمونه. ياحق.
سلام جناب فضل الله نژاد.
شايد انتقاد در اولين برخورد خيلي مودبانه نباشه اما شما برادر مومن ماييد و ما هم ان شاءالله بتونيم آينه اي صاف و بي زنگار براتون باشيم.
در مورد شعر،اصلي ترين و تو چشم ترين اشكالش،قافيه هاست.«تنگ مي شود»رديف زيبا و خوبيه اما بايد توجه داشت كه كلمه قبلي رديف،قافيه است و قافيه ها بايد حداقل در حرف آخر مشترك باشند.(كه در شعر از دل برخواسته شما اين ديده نميشه).اما جدي ميگم،ايم دست مشكلات خيلي مهم نيست.قلفيه رو به راحتي ميشه ياد گرفت و اصلاح كرد اما دل صاف و عاشق رو نمي شه به راحتي به دست آورد.(كه البته اين زلال دلي،از طرف خودش،پيش شما امانت گذاشته شده.قدرش رو بيشتر بدونيد).
به هر حال از آشنايي با شما خوش وقت شدم.
پ.ن:دليل نگذاشتن آدرس وبلاگم اين بود كه نمي خوام رفقا به خاطر كامنتي كه براشون ميذارم به وبلاگم بيان.نمي خوام اين نظر مخلصانه،خداي ناكرده،آلوده به آفات وبلاگنويسي(منظورم تبليغاتي كامنت گذاشتنه)بشه.
پيروز و پايدار بمانيد.التماس دعا.يا علي...
سلام
وبلاگ قشنگي داريد . شعرتون هم قشنگ بود.
به من هم سر بزنيد.
سلام استاد:
حالا ديدين كه بيخود بهتون نميگفتم استاد؟؟
انشاءالله كه جمعهاتون هميشه جمع باشه.
اون جمع و نه فقط اون جمع، بلكه بقيه هم ، به وجود شما نياز دارن.
هميشه سلامت و كافي شاپ برو و شاعر و وبلاگ نويس و بابابزرگ باشين.
انشاءالله.
من كه خيلي خوشم اومد
باريكلا